شماره ١١٩: در ديار تو غريبيم و هوادار غريب

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
در ديار تو غريبيم و هوادار غريب
خوش بود گر بنوازى صنما يار غريب
مخزن جمله اسرار خداوند دل است
دل به من ده که بگويم به تو اسرار غريب
گر غريبى برت آيد به کرم بنوازش
سخت کاريست غريبى مکن آزار غريب
ما دعا گوى غريبان جهانيم همه
در همه حال خدا باد نگهدار غريب
دردمنديم و به اميد دوا آمده ايم
تو طبيبى و دوا کن دل بيمار غريب
کار غربت چه اگر کار غريبى است ولى
خوش بود گرتو بسازى به کرم کار غريب
سيد ماست سر جمله غريبان جهان
که بسر وقت غريب آمده سردار غريب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید