شماره ٨٦: ساقيى ديديم مستانه به خواب

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ساقيى ديديم مستانه به خواب
جام مى بخشيد ما را بى حساب
چون شدم بيدار من بودم نه او
آنکه در خوابش بديدم بى حجاب
بسته ام نقش خيالش در نظر
آفتابى رو نموده مه نقاب
در خيال خواب باشد روز و شب
هر که بيند اين چنين خوابى به خواب
غير او در بحر ما از ما مجو
گفتمت والله اعلم بالصواب
عين ما مى بين به عين ما چو ما
بر کف ما چون حبابى پر ز آب
در خرابات جهان موجود نيست
همچو سيد عاشقى مست و خراب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید