شماره ٢٠: مبتلايي، ديدمش خوش در بلا

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مبتلايي، ديدمش خوش در بلا
گفتمش خواهى بلا، گفتا بلا
از بلا چون کار ما بالا گرفت
جان ما جويد بلا از مبتلا
بينوايان را نوائى ديگر است
خوشنوائى مى طلب از بينوا
آبرو جوئى در اين دريا درآ
عين ما مى جو به عين ما چو ما
درد دردش عاشقانه نوش کن
تا ز درد درد دل يابى دوا
در محيطى بيکران افتاده ايم
نيست ما را ابتدا و انتها
نعمت الله ساقى و ما رند مست
با حريفان در خرابات فنا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید