شماره ٧٩٠: ستم به عهد تو از چرخ کس نشان ندهد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ستم به عهد تو از چرخ کس نشان ندهد
که چشم شوخ تو فرصت به آسمان ندهد
حريف توسن سرکش نمى توان گرديد
همان به است هوس را کسى عنان ندهد
فريب عجز ز قد دوتاى چرخ مخور
که بى کمين به کسى پشت چون کمان ندهد
فلک به شکرگزاران نمى کند اقبال
خسيس راه فضولى به مهمانها ندهد
به گفتگوى ملايم فريب خصم مخور
که دوربين به زبان مار را امان ندهد
مکن توقع مغز از سپهر سفله نهاد
که يک شکم به هماسير استخوان ندهد
ز کجروى تو مقيد به رهبرى ورنه
به تير راست هدف را کسى نشان ندهد
فراغبال ز مرغان آن چمن مطلب
که جوش لاله وگل راه باغبان ندهد
زياده است ز دخل بهار خرج خزان
خوش آن که دل به تماشاى بوستان ندهد
درين رياض محال است سرخ رو گردد
چو گل کسى که سر خود به دوستان ندهد
دل درست نگردد شکار طول امل
گهر نسفته عنان را به ريسمان ندهد
چه حاجت است معرف فلک سواران را
که مهر را به سر انگشت کس نشان ندهد
چوخضر سبز شود هرکجا گذارد پاى
کسى که آب رخ فقر را به نان ندهد
خوشم به وقت خوش از نعمت جهان صائب
بهشت را کسى از دست رايگان ندهد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید