شماره ٧٨٤: خوش آن زمان که در آيى ز در شراب آلود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
خوش آن زمان که در آيى ز در شراب آلود
ز خواب نازگران همچو چشم خواب آلود
چوشيشه خشک بود آب خضر در کامش
کسى که بوسه گرفت از لب شراب آلود
فغان که شرم محبت امان نداد مرا
که ديده آب دهم زان رخ حجاب آلود
ز بخت خفته مکن شکوه در طريقت عشق
که بخت خفته در اينجاست چشم خواب آلود
مگر در آينه جام عکس خود را ديد
که رنگ عارض ساقى است آفتاب آلود
هزار خانه رساند به آب در يک دم
رخى که از عرق شرم شد گلاب آلود
شراب صرف بود زهر ناتوانان را
خوشم که لطف نکويان بود عتاب آلود
به گريه کوش که از داغ مى نگردد پاک
به هيچ آب دگر دامن شراب آلود
ز خار وخس نفس برق بيشتر سوزد
به هيچ جا نرسد در سفر شتاب آلود
بشوى از دل صائب غبار غم زان پيش
که آب لعل تو از خط شود تراب آلود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید