شماره ٧٧٢: کسى که کشته آن تيغ آبدار شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
کسى که کشته آن تيغ آبدار شود
اگر چه قطره بود بحر بيکنار شود
محيط حسن ز خط عنبرين کنار شود
عقيق لب ز خط سبز نامدار شود
اگر به صيد زبون تيغ او کند اقبال
ز خون صيد حرم کعبه لاله زار شود
ز رام گشتن آهو به صحبت ليلى
به آن رسيده که مجنون اميدوار شود
کسى که در جگرش هست خار خارگلى
غمش ز ناله بلبل يکى هزار شود
هنوز خط ترا ابتداى نشو ونماست
کجاست جوهر حسن تو آشکار شود
ز بخت تيره ندارد گريز اهل سخن
سياه روز عقيقى که نامدار شود
به نوشخند حلاوت مکن دهن شيرين
که باده تلخ چو گرديد خوشگوار شود
يکى هزار شد از قمريان رعونت سرو
الف چو نقطه بيابد يکى هزار شود
مرا شد از کلف ماه روشن اين معنى
که دل، سياه ز تشريف مستعار شود
درين بساط کسى مايه دار مى گردد
که نقد زندگيش خرج انتظار شود
مسيح برفلک از راه خاکسارى رفت
پياده هر که شد اينجا فلک سوار شود
چو بيجگر کند از تيغ زهر داده حذر
اگر به خضر طلبکار او دچار شود
به آن گرم درين بوته آب کن دل را
که گل گلاب چو گرديد پايدار شود
دلى که از نفس گرم آب شد صائب
اگر به خاک چکد در شاهوار شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید