شماره ٧٣٠: چو عشق دشمن جان شد حذر چه کار کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
چو عشق دشمن جان شد حذر چه کار کند
قضا چو تيغ برآرد سپر چه کار کند
به دست بسته چه گل مى توان ز جنت چيد
به آن جمال حجاب نظ ر چه کار کند
به مصر برد ز کنعان پياده يوسف را
کمند جذبه عاشق دگر چه کار کند
ز آه وناله نشد چشم بخت ما بيدار
به خواب مرگ نسيم سحر چه کار کند
به شبنمى نتوان سرد کرد دوزخ را
به آتش دل ما چشم تر چه کار کند
نمى شود ز سفر راست تير کج هرگز
سفر به آدمى بى بصر چه کار کند
نشاند از خط مشکين به روز من او را
سيه زبانى ازين بيشتر چه کار کند
جز اين که گرد يتيمى لباس خود سازد
درين محيط پراز خون گهر چه کار کند
چو سرو هر که به بى حاصلى قناعت کرد
جز اين که دست زند برکمر چه کار کند
چو پيشدستى خود کرد سرنوشت قضا
محبت پدرى با پسر چه کار کند
چو نيست سوخته جانى درين جهان صائب
ز سنگ سربدر آرد شرر چه کار کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید