شماره ٧١٤: مرا اگر چه کم از خاک راه مى گيرند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
مرا اگر چه کم از خاک راه مى گيرند
ز من فروغ گهر مهر وماه مى گيرند
بهوش باش که ديوانگان وادى عشق
غزال را به کمند نگاه مى گيرند
مباش تند که نتوان ز آفتاب گرفت
تمنعى که ز رخسار ماه مى گيرند
مدار دست ز دامان شب که غنچه دلان
گشايش از نفس صبحگاه مى گيرند
مکن ز پاکى دامن به بيگناهان فخر
که که در ديار کرم بيگناه مى گيرند
به مشت خار ضعيفان به چشم کم منگر
که سيل حادثه را پيش راه مى گيرند
چگونه منکر عصيان شوى که اهل حساب
ز دست و پاى تو اول گواه مى گيرند
فغان ز پله انصاف اين گرانجانان
که کوه درد مرا برگ کاه مى گيرند
ز تاب آتش روى تو عافيت طلبان
به آفتاب قيامت پناه مى گيرند
اگر چه گرمروان همچو برق در گذرند
ز نقش پاى چراغى به راه مى گيرند
ستمگران که به مظلوم مى شوند طرف
ز غفلت آينه در پيش آه مى گيرند
به قدر آنچه شوى پست سربلندشوى
عيار جاه عزيزان ز چاه مى گيرند
شکستن دل ما را پرى رخان صائب
کم از شکستن طرف کلاه مى گيرند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید