شماره ٦٦٦: به چشم من گل وخار چمن يکى باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
به چشم من گل وخار چمن يکى باشد
نواى بلبل وصوت زغن يکى باشد
تو از نواى مخالف ز راست بيخبرى
وگرنه نغمه سرادر چمن يکى باشد
ترا تعدد اخوان فکنده است به چاه
وگرنه يوسف گل پيرهن يکى باشد
يکى است پيش سبکروح زندگانى ومرگ
که صبح را کفن وپيرهن يکى باشد
به توتيا چه کنم چشم خود چوسرمه سياه
مرا که ساختن وسوختن يکى باشد
مرا که خلق نيايد به ديده حق بين
حضور خلوت با انجمن يکى باشد
رخ چو آينه گرداندن است بى صورت
ترا که طوطى شيرين سخن يکى باشد
فغان که در حرم وصل بار همچو سپند
مرا نشستن و برخاستن يکى باشد
دل دونيم ز عاشق دليل يکرنگى است
که خامه دو زبان را سخن يکى باشد
به چشم هرکه رميده است از جهان صائب
زمين غربت وخاک وطن يکى باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید