شماره ٦٦٢: دل گشاده من گلستان من باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دل گشاده من گلستان من باشد
سراب من نفس خونچکان من باشد
به شرح حال به حرف احتياج نيست مرا
که بوى سوختگى ترجمان من باشد
لب سؤال به آب حيات تر نکنم
اگر عقيق لبت در دهان من باشد
به بال کاغذى از بحرآتشين گذرم
حمايت تو اگر پاسبان من باشد
نيم زشيشه دلان کز عتاب انديشم
که حرف سخت تو رطل گران من باشد
زنارسايى طالع به خاک مى افتد
اگر خدنگ قضا در کمان من باشد
چو زلف سايه بالش فتد شکسته به خاک
اگر غذاى هما استخوان من باشد
ز بوى گل نفسم گلستان شود صائب
اگر نسيم سحر مهربان من باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید