شماره ٦٠١: به دور حسن تو با گلستان که پردازد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
به دور حسن تو با گلستان که پردازد؟
به لاله و سمن و ارغون که پردازد؟
در آن چمن که سبيل است خون گل چون آب
به آب ديده خوارى کشان که پردازد؟
نسيم در سکرات است و گل پريشان حال
به عندليب درين گلستان که پردازد؟
چنين که سر به هوايند شاهدان چمن
به بيقرارى آب روان که پردازد؟
در آن حريم که راه سخن ندارد شمع
به شکوه من کوته زبان که پردازد؟
چنين که زلف تو خود را کشيده است بلند
به دستگيرى افتادگان که پردازد؟
ز شور حشر محابا نمى کند عاشق
به گفتگوى ملامتگران که پردازد؟
دماغ يار ضعيف و نگاه بى پروا
به غمگسارى غمخوارگان که پردازد؟
نمى کنند توجه به خضر گرمروان
به نقش پا و به سنگ نشان که پردازد؟
چنين که سيل حوادث سبک عنان شده است
درين زمانه به خواب گران که پردازد؟
دل از حواس و حواسم ز دل پريشانتر
به جمع کردن اين کاروان که پردازد؟
به روى گرم بهاران نمى کنند اقبال
به حسن پا به رکاب خزان که پردازد؟
ز جوش سينه به خم ميکشان نپردازند
به شيشه تهى آسمان که پردازد؟
به آب تيغ تو بردند راه، سوختگان
دگر به زندگى جاودان که پردازد؟
کنون که بلبل ما ذوق خار خار شناخت
دگر به خار و خس آشيان که پردازد؟
درين زمان که دل چاک برد صبح به خاک
به بخيه کارى زخم نهان که پردازد؟
بساط آينه طبعان به گرد حادثه رفت
دگر به طوطى شيرين زبان که پردازد؟
به واديى که سبيل است خون نافه مشک
به اشک گرم و دل خونچکان که پردازد؟
درين زمان که به درمان نمانده درد سخن
به فکر صائب آتش زبان که پردازد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید