شماره ٥٩٨: ملال در دل آزاده جا نمى گيرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ملال در دل آزاده جا نمى گيرد
زمين ساده ما نقش پا نمى گيرد
حريف پرتو منت نمى شود دل من
ز صيقل آينه من جلا نمى گيرد
کجا دراز شود پيش اين سياه دلان؟
که رنگ، دست غيور از حنا نمى گيرد
سرى به افسر آزادگى سزاوارست
که جا به سايه بال هما نمى گيرد
به هرکه نيست به حق آشنا، ندارد کار
سگى است نفس که جز آشنا نمى گيرد
چگونه بلبل ازين گلستان کند پرواز؟
که شبنم از رخ گلها هوا نمى گيرد
سبک ز دشت وجود آنچنان گذر کرديم
که خون آبله اى پاى ما نمى گيرد
اگر سفر کنى از خويش در جوانى کن
که جاى پاى سبکرو عصا نمى گيرد
کريم را ز طرف نيست چشم استحقاق
به کفر، رزق ز کافر خدا نمى گيرد
اگر ز اهل دلى از گزند ايمن باش
سگ محله عشق آشنا نمى گيرد
کشيده ام ز طمع دست خود چنان صائب
که نقش، پهلويم از بوريا نمى گيرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید