شماره ٥٧٣: وصال با من خونين جگر چه خواهد کرد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
وصال با من خونين جگر چه خواهد کرد؟
به تلخکامى دريا شکر چه خواهد کرد؟
ازان فسرده ترم کز ملامت انديشم
به خون مرده من نيشتر چه خواهد کرد؟
به من که پاى به دامن کشيده ام چون کوه
درازدستى موج خطر چه خواهد کرد؟
چه صرفه مى برد از انتقام من دوزخ؟
به دامن تر من يک شرر چه خواهد کرد؟
نشد ز بى پر و بالى گشاد کار مرا
به من مساعدت بال و پر چه خواهد کرد؟
ز آفتاب قيامت کباب بود دلم
فروغ عشق به اين بوم و بر چه خواهد کرد؟
مرا ز ياد تو برد و ترا ز خاطر من
ستم زمانه ازين بيشتر چه خواهد کرد؟
ز پاى تا به سرش ناز و عشوه مى جوشد
به آن نهال هجوم ثمر چه خواهد کرد!
به ابر همت من چشم و دل نکرد وفا
به باد دستى من بحر و بر چه خواهد کرد؟
به غنچه اى که ز پيکان فسرده تر شده است
گرهگشايى باد سحر چه خواهد کرد؟
به طوطيى که ز زهر فراق سبز شده است
ز دور ديدن تنگ شکر چه خواهد کرد؟
ز خشکسال نگردد دهان گوهر خشک
فلک به مردم روشن گهر چه خواهد کرد؟
گرفتم اين که شود روزگار رويين تن
به تيغ بازى آه سحر چه خواهد کرد؟
نشسته است به مرگ اميد، خواهش من
شکست با من بى بال و پر چه خواهد کرد؟
چو برق پيرهن ابر را قبا مى کرد
به تنگناى صدف اين گهر چه خواهد کرد؟
ز عقل يک تنه صائب دلم شکايت داشت
سپاه عشق به اين بوم و بر چه خواهد کرد!



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید