شماره ٤٧٦: دل از سفر ز بد و نيک باخبر گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دل از سفر ز بد و نيک باخبر گردد
به قدر آبله هر پاى ديده ور گردد
ترا ز گرمروان آن زمان حساب کنند
که نقش پاى تو گنجينه گهر گردد
ز شرم حسن محابا نمى کند عاشق
حجاب عشق مگر پرده نظر گردد
توانگرى ندهد سود تنگ چشمان را
که حرص مور ز خرمن زيادتر گردد
اگر ز پاى درآيد نيفتد از پرگار
به گرد نقطه دل هرکه بيشتر گردد
ز روشنايى دل نفس گوشه گير شده است
که دزد در شب مهتاب بيجگر گردد
طمع ز عمر سبکرو مدار خوددارى
چگونه سيل ز دريا به کوه بر گردد؟
کجا رسد خبر دوستان به مشتاقى
که از رسيدن مکتوب بيخبر گردد
بس است زهد مرا بويى از شراب کهن
که خار خشک فروزان به يک شرر گردد
کشيده دار عنان نظر ز چهره يار
که اين ورق به نسيم نگاه برگردد
چنين به جلوه درآيند اگر بلندقدان
فلک چو سبزه خوابيده پى سپر گردد
به روى تازه قناعت کن از ثمر صائب
که سرو و بيد محال است بارور گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید