شماره ٤٧٤: زخ تو از نگه گرم خوش جلا گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
زخ تو از نگه گرم خوش جلا گردد
اگرچه نفس از آيينه بى صفا گردد
به شيوه هاى تو هرکس که آشنا شده است
به حيرتم که دگر با که آشنا گردد
ز حکم تيغ قضا سر نمى توان پيچيد
وگرنه کيست ازان آستان جدا گردد؟
ز طاعت است فزون آبروى تقصيرش
نماز هرکه ز نظاره ات قضا گردد
دل از غبار کدورت کمال مى گيرد
گهر ز گرد يتيمى گرانبها گردد
به ناله هاى پريشان اميدها دارم
جدا رود ز کمان تير و جمع وا گردد
ز فکر دانه مخور زير آسمان دل خويش
به آب خشک محال است آسيا گردد
يکى شود ز خموشى هزار بيگانه
به يک سخن دو لب از يکدگر جدا گردد
بسا بهار و خزان را که پشت سر بيند
چو سرو هر که درين باغ يک قبا گردد
بهشت نسيه خود نقد مى کند صائب
اگر به حکم قضا آدمى رضا گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید