به درد و داغ دل بيقرار مى چسبد
شرر به سوخته بى اختيار مى چسبد
نصيب صافدلان از جهان تماشايى است
کجا به آينه نقش و نگار مى چسبد؟
ازان ز باغ برون سرو من نمى آيد
که گل به دامن او همچو خار مى چسبد
به روى آب بود نعل نقش در آتش
چسان به دست بلورين نگار مى چسبد؟
لباس فقر به بالاى اهل دل صائب
چو داغ بر جگر لاله زار مى چسبد