شماره ٤٠٢: مانع شور جنون سلسله پا نشود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
مانع شور جنون سلسله پا نشود
سيل را موج عنان تاب ز دريا نشود
نشد از خنده ظاهر دل پرخون شادان
تلخى باده کم از قهقه مينا نشود
نيست گنجايش اسرا حقيقت دل را
گوش ماهى صدف گوهر دريا نشود
نشود سنگ ره آب روان جوش حباب
مانع گرمروان آبله پا نشود
جمع در حوصله مور شود دانه ما
خرمن ما گره سينه صحرا نشود
چه کند صبح قيامت به شب تيره ما؟
دل فرعون سفيد از يد بيضا نشود
پيچ و تاب از رگ جان در حرم وصل نرفت
موج ساکن به بغل گيرى دريا نشود
عشق مغرور کند خون به دل حسن آخر
يوسف آن نيست که مغلوب زليخا نشود
صدف گوهر عبرت شودش ديده پاک
عارفى را که نگه خرج تماشا نشود
صبح پيرى نشود پرده سيه کارى را
مو درين شير محال است که رسوا نشود
آتش عشق به تدبير نگردد خاموش
تب خورشيد خنک از دم عيسى نشود
صائب از داغ جنون است سيه مستى ما
سر ما گرم ز کيفيت صهبا نشود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید