شماره ٣٦١: حاصل عمر زخود بيخبران آه بود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
حاصل عمر زخود بيخبران آه بود
هرکه از خويشتن آگاه شد آگاه بود
نتوان در حرم قدس به پرواز رسيد
پر سيمرغ درين راه پر کاه بود
پيش چشمى که به يکتايى آن سرو رسيد
طوق هر فاخته اى هاى هوالله بود
از وصول آن که زند دم، خبر از راهش نيست
آن بود واصل اين راه که در راه بود
هرکه باريک ز انديشه شود همچو هلال
مى توان يافت که جوينده آن ماه بود
اى که کام دو جهان را ز خدا مى طلبى
هر دو موقوف به يک آه سحرگاه بود
غافل از مور مشو گرچه سليمان باشى
که ز هر ذره به درگاه خدا راه بود
از وصال رخ او بى ادبان محرومند
گل اين باغ ز دستى است که کوتاه بود
مى رسد جاذبه عشق به فرياد مرا
يوسف آن نيست که پيوسته درين چاه بود
صائب از کشمکش رد و قبول آسوده است
هرکه را روى دل از خلق به الله بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید