شماره ١٩٨: عشق در سينه خس و خار تمنا سوزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
عشق در سينه خس و خار تمنا سوزد
آرزو را به رگ و ريشه دلها سوزد
دل بيدار ازين گوشه نشينان مطلب
کاين چراغى است که در خلوت عنقا سوزد
چون سياووش زآتش به سلامت گذرد
هر که امروز در انديشه فردا سوزد
گل چراغى است که روشن شود از باد سحر
لاله شمعى است که در دامن صحرا سوزد
جلوه ساحل اگر سلسله جنبان گردد
کشتى از گرمروى در دل دريا سوزد
آتشين چون شود از مى گل رخسار ترا
در شبستان تو پروانه دو بالا سوزد
در جگر آه مرا سردى دوران نگذاشت
نکند دود درختى که ز سرما سوزد
کشش عشق ز معشوق نمى دارد دست
شمع بر تربت پروانه دو بالا سوزد
آتش از صحبت همدرد گلستان گردد
جاى رحم است بر آن شمع که تنها سوزد
هست در شرع محبت کسى امروز تمام
که ز احباب دلش بيش ز اعدا سوزد
صائب ايمن شود از وحشت تاريکى قبر
هرکه با ديده گريان دل شبها سوزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید