شماره ١٤٠: پاى بر چرخ نهد هر که ز سر مى گذرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
پاى بر چرخ نهد هر که ز سر مى گذرد
رشته چون بى گره افتد ز گهر مى گذرد
جگر شير ندارى سفر عشق مکن
سبزه تيغ درين ره ز کمر مى گذرد
در بيابان فنا قافله شوق من است
کاروانى که غبارش ز خبر مى گذرد
دل دشمن به تهيدستى من مى سوزد
برق ازين مزرعه با ديده تر مى گذرد
گرمى لاله رخان قابل دل بستن نيست
که به يک چشم زدن همچو شرر مى گذرد
در چنين فصل که نم در قدح شبنم نيست
خار ديوار ترا آب ز سر مى گذرد
غنچه زنده دلى در دل شب مى خندد
فيض، آبى است که از جوى سحر مى گذرد
عارفان از سخن سرد پريشان نشوند
عمر گل در قدم باد سحر مى گذرد
نسبت دامن پاک تو به گل محض خطاست
که سخن در صدف پاک گهر مى گذرد
چون صدف مهر خموشى نزند بر لب خويش؟
سخن صائب پاکيزه گهر مى گذرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید