شماره ٩٦: از ترشرويى ما خاک چه پروا دارد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
از ترشرويى ما خاک چه پروا دارد؟
مى اگر سرکه شود تاک چه پروا دارد؟
نشود زخم زبان گرمروان را مانع
دامن برق ز خاشاک چه پروا دارد؟
صيقل آينه شعله بود اشک کباب
حسن از ديده نمناک چه پروا دارد؟
محو سر پنجه خورشيد جهان افروزست
سينه صبحدم از چاک چه پروا دارد؟
چاک اگر از الف زخم شود سينه باز
تيغ آن غمزه بيباک چه پروا دارد؟
گر کند شعله آواز، مرا خاکستر
آن گل روى عرقناک چه پروا دارد؟
عاشق از گردش افلاک شکايت نکند
کشته از پيچش فتراک چه پروا دارد؟
دل چو روشن شد، ازو دست هوس کوتاه است
چشمه مهر ز خاشاک چه پروا دارد؟
فلک از شکوه ما تنگدلان آسوده است
حقه از تلخى ترياک چه پروا دارد؟
در دو عالم گرهى نيست که نگشايد عشق
عاشق از عقده افلاک چه پروا دارد؟
دو جهان چون پر پروانه گر آتش گيرد
صائب آن شعله بيباک چه پروا دارد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید