شماره ٨٥: اشک دريادل ما گرد جهان مى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
اشک دريادل ما گرد جهان مى گردد
آب از قوت سرچشمه روان مى گردد
صادقان زير فلک قصد اقامت نکنند
صبح چون کرد نفس راست، روان مى گردد
مى برد بيخردان را سخن پوچ از جاى
طفل را مرکب نى تخت روان مى گردد
پيرى از طينت خامان نبرد خامى را
تير کج راست کى از زور کمان مى گردد؟
مى دهد پيچ و خم فکر سخن را پرداز
خامشى جوهر شمشير زبان مى گردد
درد مى کاهرباى دل صد پاره ماست
خاک شيرازه اوراق خزان مى گردد
چون جدل نيست بلايى سر بى مغزان را
رگ گردن چو شود راست، سنان مى گردد
بيشتر گوشه نشينان جهان صيادند
دام در خاک پى صيد نهان مى گردد
از ملامت نشود کند مرا پاى طلب
سخن سخت مرا سنگ فسان مى گردد
خصم بدگوهر اگر حرف ملايم گويد
استخوانى است که در لقمه نهان مى گردد
نيست سيمين ذقنان را ز خط سبز گزير
اين ترنجى است که نارنج نشان مى گردد
هر که از دايره شرع برون ننهد پاى
خاتم دست سليمان زمان مى گردد
خانه آباد به معمارى سيلاب کند
تاجرى را که به دولاب دکان مى گردد
صبر بر سختى ايام ثمرها دارد
چشمه ها بيشتر از سنگ روان مى گردد
من ديوانه به هر جا که گريزم از خلق
سنگ اطفال، مرا سنگ نشان مى گردد
مى کند ابر بهاران دهنش پر گوهر
هر که صائب چو صدف پاک دهان مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید