شماره ٦٧: چشم شوخ تو چو بر همزن مژگان گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
چشم شوخ تو چو بر همزن مژگان گردد
دو جهان فتنه به هم دست و گريبان گردد
در غبار دل ما آه عبث پيچيده است
اين نه ابرى است که از باد پريشان گردد
حيرت وصل زبان بند لب گفتارست
طوطى آن به که جدا از شکرستان گردد
بى حجاب تن خاکى نرسد جان به کمال
پسته بى پوست محال است که خندان گردد
داغ محرومى اگر آب کند سايل را
به ازان است که شرمنده احسان گردد
از کفن جامه احرام سرانجام دهد
هرکه را درد طلب سلسله جنبان گردد
عشق هر روز شد از روز دگر مشکلتر
نيست در طالع اين کار که آسان گردد
هرکه چون آبله در حلقه آهل نظرست
هر قدم گرد سر خار مغيلان گردد
در پريخانه دل نيست قرارش صائب
طفل اشکى که بدآموز به دامان گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید