شماره ٥١: يوسفى نيست دل خوش که هويدا گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
يوسفى نيست دل خوش که هويدا گردد
عافيت گمشده اى نيست که پيدا گردد
سنگ اطفال به ديوانگى ما افزود
خنده کبک ز کهسار دو بالا گردد
از فضا کم نشود وحشت خونين جگران
لاله را دل سيه از دامن صحرا گردد
صيقل آينه غيب همان در غيب است
دل محال است به تدبير مصفا گردد
دل وحشت زده از سينه کجا ياد کند؟
چه خيال است که گوهر به صدف واگردد؟
قطره تا موج سبکسير تواند گرديد
حيف باشد گره خاطر دريا گردد
در دل ساده ما عقل کند جلوه عشق
نقطه سهو بر اين صفحه سويدا گردد
رشته گوهر عبرت که نگاهش خوانند
تا کى از بى بصرى دام تماشا گردد؟
چهره شمع شد از سيلى پروانه کبود
به چه اميد کسى انجمن آرا گردد؟
سينه چاک مرا بخيه زدن ممکن نيست
هر سر خارى اگر سوزن عيسى گردد
عشق در پرده ناموس نماند صائب
قاف پوشيده کجا از پر عنقا گردد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید