شماره ٤٢: هرکه را چشم بر آن طاق دو ابرو افتاد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
هرکه را چشم بر آن طاق دو ابرو افتاد
دو جهان يکقلم از طاق دل او افتاد
تا قيامت نتواند به ته پا نگريست
چشم هرکس که بر آن قامت دلجو افتاد
پيش صاحب نظران نقطه بسم الله است
خال مشکين که بر آن گوشه ابرو افتاد
چون تو از ناز به دنبال نبينى هرگز
به چه اميد به دنبال تو گيسو افتاد؟
تيره بختى نکند خوش سخنان را خاموش
چه کند سرمه به چشمى که سخنگو افتاد؟
نيست چندان خطرى شيشه به سنگ آمده را
جاى رحم است بر آن کز نظر او افتاد
نيست ممکن به حقيقت نکشد عشق مجاز
واصل بحر شود هر که درين جو افتاد
آه کز خيرگى ديده بى پرده من
ديدن يار به آيينه زانو افتاد
يکى از گوشه نشينان جهان شد صائب
هرکه را چشم به کنج دهن او افتاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید