شماره ٧٥١: هر کسى گاه جوانى تگ و پويى دارد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هر کسى گاه جوانى تگ و پويى دارد
گشت باغى و نشاط لب جويى دارد
کس نپرسد که کجايم من بى خانه و جاي؟
هر خسى خاکى و هر سگ سر کويى دارد
دوست دارم خم گيسوى نکورويان را
وان کسى را که دلى در خم مويى دارد
کاشکى خاک شوم من به زمينى کانجا
ترک من گاه سوارى تگ و پويى دارد
تا درونى نبود، محرم شوقى نشود
سوزش عود از آن است که بويى دارد
گر سرم دولت چوگانش نيرزد، بارى
لذتى دارم از آن حال که گويى دارد
هان و هان تا نکند عمر به بستان ضايع
هر که در خانه تماشاى نکويى دارد
عاشقان باده به جز کأس ملامت نخورند
کار مجنون است که سنگى و سبويى دارد
يارب اين مذهب خورشيد پرستى ز چه خاست؟
مگر آن است که چون روى تو رويى دارد
خسرو ار جان به غمت داد، ترا بادا عيش
چون تويى را چه غم، ار جان چو اويى دارد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید