شماره ٧٢٩: چه خوش است از جگر سوخته بويى که زند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چه خوش است از جگر سوخته بويى که زند
در فلکها فگند رخنه ز مويى که زند
سر سربازى و يا صاحب حالى باشد
زلف چوگان وش کژباز تو گويى که زند
نيک بخت آنکه کند مست و خرابش گه هوش
از لب لعل مى آلود تو بويى که زند
من که ميخواره خامم به سرم بايد ديد
محتسب پر ز مى خشم سبويى که زند
روى من گشت ز محراب، بگردد ناچار
پنجه حسن بتان لطمه به رويى که زند
اى بسا خواب صبوحى که به تاراج برند
هر شب آن راهزن راه به سويى که زند
نقل و مى از دل خسرو خورد آن شاهسوار
خيمه عيش و طرب بر لب جويى که زند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید