شماره ٦٧٧: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک زد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک زد
اشک خونين ريخت جام و گل گريبان چاک زد
يارب، از هجر که در پوشيد نيلوفر کبود؟
لاله از درد که داغى بر دل غمناک زد؟
با همه چشمى که نرگس باز دارد در چمن
اهل بينش را نمى شايد قدم بر خاک زد
تا کى از شمشاد و نسرين گويم و ريحان و گل؟
بيخ اين خار از ره دل خواهم اکنون پاک زد
با وجود ساقى مه روى من در باغ حسن
مى توان آتش درين مشت خس و خاشاک زد
اى مه نو، گر شبى طالع شوى چون عاصيان
خواهمت بهر شفاعت دست در فتراک زد
مژده بر خسرو، اگر گويد شبى در گوش او
عين عيد اينک علم بر گوشه افلاک زد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید