شماره ٦٢٦: هر که دمى به ياد آن دلبر مه لقا زند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هر که دمى به ياد آن دلبر مه لقا زند
شاه پياده بر درش آيد و مرحبا زند
در همه عمر يک نفس روى نتابم از درش
گر دو هزار مدعى طعنه ام از قفا زند
بر گل تازه رنگ و بو برگ و نوا اگر نبود
لاف محبت از چه رو بلبل خوش نوازند
همنفسى ز کوى او غير صبا نديده ام
کو نفسى به پيشم از رهگذر صفا زند
ناله زار شد روان جانب دوست، اى صبا
زود رسان که حلقه اى بر در آشنا زند
سيل سرشک و خون دل چند بود روا، بگو
تا که ز روى مردمى ديده به روى ما زند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید