شماره ٥٧٩: وقتى دل ما ازان ما بود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
وقتى دل ما ازان ما بود
واندر دل يار ما وفا بود
بيگانه چنان شد آن دل از من
گويى تو که سالها جدا بود
صد شکر که هم به کوى او ماند
آن دل که ز من هزار جا بود
ديد آنکه خمار چشم مستش
خمار شد، ار چه پارسا بود
دى ديد مرا و زيستم، ليک
تا ديد که گرد آن بلا بود
هر مور خطش مرا فرو برد
آن مورچه گويى اژدها بود
خسرو که درو گم است، گويى
افسانه اوست، بود و نابود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید