شماره ٥٤٨: دل ما را شکيب از جان نباشد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دل ما را شکيب از جان نباشد
ور از جان باشد، از جانان نباشد
مرا دشوار ازو باشد صبورى
ز جانان دل صبور آسان نباشد
نباشد ناله عيب از دردمندى
که دردش باشد و درمان نباشد
مرا چون عشق مهمان است حاکم
فضولى تر ازين مهمان نباشد
غمت شد در دل شوريده ساکن
که جاى گنج جز ويران نباشد
ندارد مه جمال روى خوبت
وگر اين باشد، اما آن نباشد
خيالت، گر به مهمان من آيد
دلم را جز جگر مهمان نباشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید