شماره ٤٨٧: عشاق حيات از لب خندان تو يابند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
عشاق حيات از لب خندان تو يابند
خوبان عمل فتنه ز ديوان تو يابند
ببينم مه از جيب سپهر و نکشد دل
کان مه که برد دل ز گريبان تو يابند
شايد که به شکرانه دهندت سر ديگر
آنان که سر خويش به چوگان تو يابند
اى بخت کسانى که به رغم من محروم
بوسيدن پاى سگ دربان تو يابند
فرداى قيامت که به انصاف رسد خلق
زنگار گرفته همه پيکان تو يابند
گر خاک وجودم، ز پس مرگ ببيزند
بس دست تظلم که به دامان تو يابند
هر جا که گريزد دل سودازده من
بازش به سر زلف پريشان تو يابند
عشق از کشدم، منت هجران تو بر من
کاين مرتبه از دولت هجران تو يابند
بر سوختگان کم ز يکى خنده که بارى
داد جگر خود ز نمکدان تو يابند
در يوزه جان مى کند از لعل تو خسرو
کان چاشنى از چشمه حيوان تو يابند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید