شماره ٣٩١: خنده هرگز دهنى همچو دهان تو نيافت

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
خنده هرگز دهنى همچو دهان تو نيافت
سخن ار آب نشد طعم زبان تو نيافت
ديده باريکى عالم همه موى اندر موى
ديد، ليکن سر مويى چو ميان تو نيافت
با چنين حسن و لطافت که تويي، ديده دهر
سوى که ديد که آن را نگران تو نيافت
پسته کو تنگ دهان بود دهان بسته بماند
خويش را ديد که هم سنگ دهان تو نيافت
به گه صبح چو گل خنده زنان مى رفتى
باد هر چند که بشتافت نشان تو نيافت
گل به گلزار در از تابش خورشيد بسوخت
زان که او سايه اى از سرو روان تو نيافت
پاى خسرو خلش از خار جفا بار نداشت
تا سرش ريخته در پاى عنان تو نيافت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید