شماره ١٨٢: ديوانه شدم در آرزويت

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ديوانه شدم در آرزويت
اى چشم جهانيان به رويت
جان تو که بد شده ست حالم
وان بد همه از رخ نکويت
دى روى تو ديدم و نمردم
شرمنده بمانده ام ز رويت
بوى خوشم آيد از تو در جيب
گل دارى يا همين است بويت
پرسى که چگونه اى ز من دور؟
دور از تو چه پرسيم، چو مويت
خاک تن من سرشته چونست
در خور نشد آب ازين سبويت
ماييم و تحير و خموشى
وافاق همه به گفت و گويت
گفتى تو که آب خوردن آور
امروز به ديده ام چو جويت
خسرو به کمند تو اسير است
بيچاره کجا رود ز کويت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید