شماره ١٢٠: اى ز تو خورشيد چرخ در مرض تف و تاب

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اى ز تو خورشيد چرخ در مرض تف و تاب
از من تاريک روز، طلعت روشن متاب
چشمه خورشيد را آب نباشد دگر
چون تو ز تف هوا خوى کني، اى آفتاب
زلف تو کژ پيچ پيچ، هر سر موى کژت
کژ بنشيند، وليک راست نگويد جواب
بسته زلف تو گشت روى دل من سياه
گور من آباد کرد خانه چشمم خراب
چند به وهم و خيال از لب تو چاشنى
کام چه شيرين کند خوردن حلوا به خواب
من ز خيال لبت نيستم آگه ز خويش
مستى نقدم نگر نسيه چو بينى شراب
بر من و رسواييم، گر تو کنى خنده اى
بس بودم از لبت تا بود اين فتح باب
جان به فداى رخى کش چو نظاره کنى
صبر نگيرد قرار، عمر نجويد شتاب
دست نشويد ز تو خسرو اگر چه ز عشق
از پى يا شستنت خون دل من شد آب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید