شماره ٤٥: ز دور نيست ميسر نظر به روى تو ما را

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ز دور نيست ميسر نظر به روى تو ما را
چه دولتى ست تعالى الله از قد تو قبا را
از آنگهى که تو سلطان به ملک دل بنشستى
نشاط و خواب به شبها حرام گشت گدا را
ز تيغ کش به حضورم که پادشاه بتانى
به دور باش فراقم مکش ز بهر خدا را
اگر چه در دل ما ماند يادگار جفايت
مباد آنکه رود از درونه ياد تو ما را
دريغ جان که يکى بيش نيست ورنه ز چشمت
به نرخ نيک خريدن توان متاع بلا را
خرامشى سرکو که گه از گهى به کرشمه
که زير خاک کنى زنده کشتگان بلا را
مفرحى که طبيبان دهند دوست ندارم
که برد لذت دردت ز کام ذوق دوا را
چو جان دهم قدمى سويم آورى که عزيزان
گلى دريغ ندارند خاک اهل وفا را
نه من اسير بتانم به اختيار و ليکن
گسست مى نتواند کسى کمند قضا را
نسيم هم نرسد زو گهى که زنده بمانم
مگر که بر سر کويش گذر نماند صبا را
به چشم خسرو از آنگه که جا گرفت خيالش
ز آب چشم به هر سوگلى شکفت صبا را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید