تا تو در حسن و جمال افزوده اى
دل ز دست عالمى بربوده اى
در جهان اين شور و غوغا از چه خاست؟
گر جمال خود به کس ننموده اى
گوى در ميدان حسن افگنده اى
نيکوان را چاکرى فرموده اى
پرده از چهره زمانى دور کن
کافتابى را به گل اندوده اى
چون نباشم من سگ درگاه تو؟
چون بدين نام خوشم بستوده اى
در جهان بيهوده مى جستم تو را
خود تو در جان عراقى بوده اى