غزل شماره ۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سوختى جانم چه مى سازى مرا
بر سر افتادم چه مى تازى مرا
در رهت افتاده ام بر بوى آنک
بوک بر گيرى و بنوازى مرا
ليک مى ترسم که هرگز تا ابد
بر نخيزم گر بيندازى مرا
بنده بيچاره گر مى بايدت
آمدم تا چاره اى سازى مرا
چون شدم پروانه شمع رخت
همچو شمعى چند بگدازى مرا
گرچه با جان نيست بازى درپذير
همچو پروانه به جانبازى مرا
تو تمامى من نمى خواهم وجود
وين نمى بايد به انبازى مرا
سر چو شمعم بازبر يکبارگى
تا کى از ننگ سرافرازى مرا
دوش وصلت نيم شب در خواب خوش
کرد هم خلوت به دمسازى مرا
تا که بر هم زد وصالت غمزه اى
کرد صبح آغاز غمازى مرا
چو ز تو آواز مى ندهد فريد
تا دهى قرب هم آوازى مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید