شماره ٧: ز درد جور آن دلبر مکن اى دل شکايتها

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ز درد جور آن دلبر مکن اى دل شکايتها
که دردش عين درمانست و جور او عنايتها
کليم درگه اوئى گليم فقر در برکش
ز فرعونى چه ميجوئى سرير ملک و رايتها
خليل عشق جانانى درآ در آتش سوزان
نه نمرودى که تا باشى شهنشاه ولايتها
چه راحتهاست پنهانى جراحتهاى جانانرا
دريغا تو نميدانى جفاها را ز راحتها
اگر چه ناز معشوقى کشد تيغ و کشد عاشق
بهر دم ميکند لطفى به پنهانى حمايتها
بيا وز عشق موئى را ز من بشنو بگوش جان
حديث ليلى و مجنون نشانست و حکايتها
منم مجنون آن ليلى که صد ليلى است مجنونش
بيا در چشم من بنگر ز عشق اوست آيتها
سرشکم لعل و رويم زر شد از تأثير عشق او
بلى بر عشق آسانست از اينگونه کفايتها
بسوز دل چه ميسازى عجب نبود حسين الحق
اگر در جان اهل دل کند آهت سرايتها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید