شماره ٢٤٤: مگو افسانه مجنون، چو من در انجمن باشم

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مگو افسانه مجنون، چو من در انجمن باشم
ازو، باري، چرا گويد کسي؟ جايى که من باشم
کسى افسانه درد مرا جز من نمى داند
از آن دايم من ديوانه با خود در سخن باشم
رو، اى زاهد، که من کارى ندارم غير مى خوردن
مرا بگذار، تا مشغول کار خويشتن باشم
جدا، زان سرو قد، گر جانب بستان روم روزى
بياد قد او در سايه سرو چمن باشم
چسان رازى کنم پنهان؟ که از صد پرده ظاهر شد
مگر وقتى نهان ماند که در زير کفن باشم
مرا جان کوه اندوهست و من جان مى کنم، آرى
ترا چون لعل شيرينست، من هم کوهکن باشم
هلالي، چون نمى پرسد مرا يارى و غم خوارى
من مسکين غريبم، گر چه دايم در وطن باشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید