شماره ٢٢٩: هر شب بسر کوى تو از پاى در افتم

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر شب بسر کوى تو از پاى در افتم
وز شوق تو آهى زنم و بى خبر افتم
گر بار غم اينست، که من ميکشم از تو
بالله! که اگر کوه شوم از کمر افتم
خواهم بزنى تير و بتيغم بنوازى
تا در دم کشتن بتو نزديکتر افتم
من بعد بر آنم که ببوى سر زلفت
برخيزم و دنبال نسيم سحر افتم
اى شيخ، بمحراب مرا سجده مفرما
بگذار، خدا را، که بر آن خاک در افتم
گمراهى من بين که: درين مرحله هر روز
از وادى مقصود بجاى دگر افتم
سيلاب سرشک از مژه بگشاي، هلالى
مپسند که: آغشته بخون جگر افتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید