شماره ٧٧: بيامد کوشش بيحاصل گردون بکار من

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بيامد کوشش بيحاصل گردون بکار من
مگر از خاک بردارد مرا سعى غبار من
نهال ناله ام نشو و نماى طرفه ئى دارم
دل هر کس گدازى ديد گرديد آبيار من
نميدانم چه برق افتاده در بنياد ادراکم
که داغ دل شرار کاغذى شد در کنار من
بوحشت ناله آزادم از گردون چه غم دارد
اسير طوق قمرى نيست سرو جويبار من
تحير جوهرى گل کرده ام نوميد پيدائى
مگر آينه از تمثال خود گيرد عيار من
چو اجزاى تخيل نامشخص هيأتى دارم
قلم در رنگ تصويرى نزد صورت نگار من
زبس بى انفعال دور باش عبرتم دارد
نميگريد عرق هم بر ندامتهاى کار من
رهائى پرفشان و مفت جمعيت گرفتارى
بفتراک نفس عمريست ميلرزد شکار من
نميدانم هوس بهر چه ميسوزد نفس يارب
تو دارى عالم نازى که ممکن نيست ناز من
زبس در ياد چشم او سراپا مستيم (بيدل)
قدح باليد اگر خميازه گل کرد از خمار من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید