شماره ٤١٢: عشق است که مبتلاى اوئيم
غزلستان ::
شاه نعمتالله ولی ::
غزليات - بخش دوم
عشق است که مبتلاى اوئيم
در هر حالى براى اوئيم
مستيم و حريف مى فروشيم
خاک در آن سراى اوئيم
دل داده به باد در خرابات
سرگشته و در هواى اوئيم
در بحر محيط غرقه گشتيم
مائيم که آشناى اوئيم
درد آمد و دردمند مى جست
مى گفت که ما دواى اوئيم
چون اوست نواى بى نوايان
ما بنده بى نواى اوئيم
از دولت بندگى سيد
شاهيم ولى گداى اوئيم
نظرات نوشته شده