شماره ٢٨٩: عاشق آن گلعذارم چون کنم

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
عاشق آن گلعذارم چون کنم
همچو زلفش بى قرارم چون کنم
مبتلاى درد بى درمان شدم
خسته و زار و نزارم چون کنم
روز و شب مستانه مى نالم بسوز
چاره ديگر ندارم چون کنم
همچو مجنونم ز ليلى مانده دور
مى ندانم در چه کارم چون کنم
چون کنم درمان درد بى دوا
دردمند و دل فکارم چون کنم
با غم عشقش که شادى من است
روزگارى مى سپارم چون کنم
نعمت الله را همى جويم به جان
تا دمى با او برآرم چون کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید