شماره ٢٢١: مردان به آب تيغ شهادت وضو کنند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
مردان به آب تيغ شهادت وضو کنند
تا بى غبار سجده بر آن خاک کو کنند
گام نخست پشت به ديوار مى دهند
از کعبه خلق اگر به دل خويش رو کنند
چون شيشه عالمى همه گردن کشيده اند
تا از شراب عشق که را سرخ رو کنند
باز آيد آب رفته هستى به جوى ما
روزى که خاک تربت ما را سبو کنند
تيغ زبان سلاح نظرهاى بسته است
آيينه خاطران به نظر گفتگو کنند
خواهند بهر خرج غم يار نقد عمر
عشاق زندگانى اگر آرزو کنند
در دست من چو دست سبو اختيار نيست
گر آب اگر شراب مرا در گلو کنند
نامحرم است بال ملک در حريم دل
اين خانه را به آه مگر رفت و رو کنند
بر زخم عندليب نمک بيش مى زنند
از گل جماعتى که قناعت به بو کنند
عالم ز خون مرده انگور شد خراب
اى واى اگر چکيده دل در سبو کنند
گر رشته هاى طول امل را کنند صرف
مشکل که چاک سينه ما را رفو کنند
جاى درست در جگر مانمانده است
چندان که دلبران سر مژگان فرو کنند
آنها که در مقام رضا آرميده اند
کفران نعمت است بهشت آرزو کنند
گم کرده را کنند طلب خلق واين عجب
کآنها که يافتند ترا جستجو کنند
نور گهر محيط به دريا نمى شود
چون با چراغ عقل ترا جستجو کنند
موج شراب صيقل دلهاى روشن است
خورشيد را با شبنم گل جستجو کنند
با خلق نرم باش که پيران دوربين
با طفل مشربان به ادب گفتگو کنند
از جام تلخ مرگ نسازند رو ترش
مردم اگر به تلخى ايام خو کنند
گيرند خون مرده دهند آب زندگى
جمعى که صرف نان گهر آبرو کنند
صائب ز سادگى است که آيينه خاطران
ما را به طوطيان طرف گفتگو کنند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید