شماره ٣٣٩: روز وداع گريه نه در حد ديده بود

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
روز وداع گريه نه در حد ديده بود
توفان اشک تا به گريبان رسيده بود
نزديک بود کز غم من ناله برکشد
از دور هر که ناله زارم شنيده بود
ديدى که: چون به خون دلم تيغ برکشيد؟
آن کس که جان بخوش دلش پروريده بود
آن سست عهد سرکش بدمهر سنگدل
ما را به هيچ داد، که ارزان خريده بود
چون مرغ وحشى از قفس تن رميده شد
آن دل، که در پناه رخش آرميده بود
زان دردمند شد تن مسکين، که مدتى
دل درد آن دو نرگس بيمار چيده بود
روز وداع دل بشد از دست و حيف نيست
کان روز اوحدى طمع از جان بريده بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید