شماره ١٩٨: به يک نظر دل شهرى شکاردانى کرد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به يک نظر دل شهرى شکاردانى کرد
هميشه جور کنى و آشکاردانى کرد
ز طره غاليه بر ياسمين توانى برد
به شيوه معجزه با خنده يار دانى کرد
چو باد اگرچه گذر مى کنى بهر سويى
به سوى ما نه همانا گذار دانى کرد
اگر مراد دل خود طلب کنيم از تو
مراد دشمن ما اختيار دانى کرد
تو اين ستيزه و ناز و عتاب و شوخى را
اگر به ترک بگويى چه کار دانى کرد؟
چه پرسمت ز وفا، گويي: آن نمى دانم
ولى چو بوسه بخواهم کناردانى کرد
ستم که بر دل من کرده اي، عجب دارم
که گر به ياد تو آرم شمار دانى کرد
اگر چه طفلى و خود را نهى به نادانى
هنوز چاره چون من هزار دانى کرد
نگار چهره بپوشى ز اوحدي، ليکن
به خون ديده رخش را نگار دانى کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید