شماره ٦١: اشک ما آبيست روشن در هوات

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اشک ما آبيست روشن در هوات
خود به چشم اندر نيامد اشک مات
در طوافت سعى خواهم کرد از آنک
سعى ها کردست گردون در صفات
خون من ريزى و دل گيرى نوا
بينوايى به دلم را از نوات
اى خط سبزت برات خون من
کم نويس آن خط که مرديم از برات
دى دوايى مى نبشتى از قلم
حال من نشنيد و دل خون شد دوات
اى به زلف و خال چون ليل دجا
در دل و جانم غم ليلى دوجات
نزد ترکان ما ترا قدر ار چه نيست
نزد ما، اى ترک، يک دم باش مات
دل بلات ار بت پرستان ميدهند
بت پرستم من، که دادم دل بلات
گر نجات از عشق جويي، اوحدى
پيش او هم، نه رهت باشد، نه جات



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید