ما عاشق روى نيکوانيم
ديوانه شکل هر جوانيم
هر جا که چکيد خوى ز خوبان
ما خون ز دو چشم خود چکانيم
هر چند ز عشق موى گشتيم
بر خاطر نازکان گرانيم
ما زنده نه ايم جز به يک دوست
نه يک تن و نه هزار جانيم
هجر است کمين جان گرفته
جانا، تو بيا که زنده ماييم
دل خود ز غمت دگر نمانده
کان عمر حساب را ندانيم
تلخى منما که شوربختيم
شمشير مکش که بى زبانيم
گر سنگ زنى و گر دهى قوت
خسرو سگ تست و ما همانيم