در تعريف قصر و عمارتى که ناصرالدين در باغ ساخته بود

غزلستان :: انوری ابیوردی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
اى نمودار سپهر لاجورد
گشته ايمن چون سپهر از گرم و سرد
هم سپهر از رفعت سقفت خجل
هم بهشت از غيرت صحنت به درد
اشک اين چون آب شنگرف تو سرخ
روى آن چون رنگ زرنيخ تو زرد
آسمان چون لاجوردت حل شده
در سرشک از غبن سنگ لاجورد
ساکنى ورنه چه مابين است و فرق
از تو تا اين گنبد گيتى نورد
جنتى در خاصيت زان چون ملک
وحش و طيرت فارغند از خواب و خورد
رستنى هاى تو بى سعى نما
جمله با برگ تمام از شاخ و نرد
بلبلت را نيست استعداد نطق
ورنه دايم باشدى در ورد ورد
باز و کبکت بى تحرک در شتاب
پيل و گرگت بى عداوت در نبرد
پرده و آهنگ مطرب را صدات
کرده ترکيب از طريق عکس و طرد
آسمانى و آفتابت صاحبست
آفتابى کاسمانى چون تو کرد
آفتابى کاسمان ساکن شود
گر نفاذ امر او گويد مگرد
آفتابى کز کسوف حادثات
دامن جاهش نپذرفتست گرد
گفته رايش در شب معراج جاه
آفتاب و ماه را کز راه برد
دست رادش کرده در اطلاق رزق
ممتلى مر آز را از پيش خورد
فاضل روزى به عقبى هم برد
هرکرا آن دست باشد پايمرد
تا نباشد آسمان ار دور دور
تا نگردد آفتاب از نور فرد
باد همچون آسمان و آفتاب
در نظام کل وجودش ناگزرد
گشته گرد مرکز تدبير او
گاه تدبير آسمان تيز گرد
بوده در نرد فرح نقشش به کام
تا فرح تاريخ اين نقشست و نرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید